الگوهاي زيست شناختي، بيانگر اين هستند كه نشانگان اختلالات روان شناختي در کودکان، از طريق عوامل زيستي به وجود مي آيند. اين الگوها، را در روان شناسی کودک، با نام های گوناگوني نظيرعلل عضوی، طبي، زيست پزشكي يا بيماري زا مي خوانند. در الگوهای زيست شناختي، نقايص مغزي، عفونتها، عدم تعادل هاي زيست شيميايي و استعدادهاي ژنتيكي در بروز یک آشفتگی روحی و روانی همچون اضطراب در کودک مورد توجه قرار مي گيرند و مغز، نقش حساس و مهمي را در الگوي زيست شناختي ايفاء مي كند. دو روش عمده كه گمان مي رود مغز، در آنها نابساماني ايجاد كند، به ساختار مغز و انتقال دهنده های شيميايی مغز مربوط مي شود. مغز، با ميلياردها سلول خود، پيچيده ترين و ظريف ترين بخش بدن را تشكيل مي دهد. گروه هاي مختلف نورون ها در نواحي گوناگون مغز، هر يك وظايف ويژه اي دارند (كالات، ۱۹۹۵) و ناهماهنگي هاي زيست شناختی در اين ساختارها مي تواند به روش های متعددی رخ دهد. ممكن است كودكي،با مغز كوچك تر از اندازه معمول و ساختار غيرعادي به دنيا بيايد. آسيبي كه هنگام تولد،به سر كودك وارد مي شود، ضربه اي ناگهاني كه در اثر زايمان سخت به سر كودك مي خورد، ممكن است قسمتي از سر كودك را معيوب سازد يا موجب كاهش رشد بعدي آن شود. فرايندهاي ظريفتر از قبيل ابتلای مادر، به سموم مختلف قبل از تولد كودك نيز مي توانند رشد مغز را تغيير دهند يا كندتر كنند. ناهماهنگي هاي عضوی از هر منشأء كه باشند، با اختلالات روان شناختی ارتباط دارند.الگوهاي زيست شناختي، در آسيب شناسي رواني، نه تنها در بروز ناهنجاري در بافت نورون ها، بلكه بر چگونگي ارتباط آنها با قسمت هاي ديگر نيز تأكيد دارند (رزنزويك، ليمان و بردلاو،۱۹۹۶).
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: