. تعريفهای نظری متغیرها
تفکر انتقادی
تفکر انتقادی به معنی پرسیدن سوالات ،تجزیه تحلیل وبررسی تفکر خود و دیگران است. کلمه” انتقاد ” از لغت یونانی kiikos اقتباس شده است منظوراز انتقاد در این جا تیزبینی است نه گلهمندی وشکایت. تفکر انتقادی توانایی گرفتن تصمیمات منطقی درباره آن چه که باید انجام دهیم و باور کنیم، هم چنین توانایی وگرایش فرد برای سنجش نتایج امور و تصمیمگیری درباره آنها بر اساس شواهد، تفکر اندیشمندانه ومنطقی که روی تصمیمگیری برای انجام دادن چیزی یا باور آن متمرکز است (آمیت و آزیکویش[۱] ،۲۰۰۱).
در یک گزارش از تحقیق دلفی [۲] که از ۴۶ نفر از صاحب نظران تفکر انتقادی مورد سوال قرار گرفتهاند، آنها سه بعد را در باب تفکر انتقادی عنوان نمودند. بعد علاقه، بعد انگیزش، و بعد مهارت. جوهرهی اصلی تفکر انتقادی را بعد مهارتهای شناختی معرفی میکنند که شامل شش زیر مجموعه است. توضیح، خودنظمدهی، ارزیابی، استباط، نتیجهگیری و تحلیل میباشد (فاکیسون[۳]، ۱۹۹۰).
تفکر انتقادی یک فراینده پیچیده، منطقی، با انگیزه است که نیاز به تمرین و کاربرد دارد لازمهی زندگی و محیطهای آموزشی امرزویست و با ارزیابی شواهد معتبر به نتایج درست منتهی میشود (بنرلی، ۱۹۹۸؛ به نقل عباسی،۱۳۸۰). هاشمیان نژاد (۱۳۸۰) تفکر انتقادی را به عنوان تفکری مستدل و منطقی تعریف میکند که به منظور بررسی و تجدید نظر در عقاید، نظرات، اعمال و تصمیمگیری بر مبنای دلایل و شواهد انجام میگیرد.
اگر بخواهیم یک جمعبندی از تعاریف تفکر انتقادی داشته باشیم میتوان گفت تفکر انتقادی تفکری منطقی، استدلالی، مسئولانه، باهدف شناخت است وکمک به اتخاذ بهترین تصمیم و باور به آن تصمیم و یا عملکرد به آن است. تفکر انتقادی باورهای سنتی را به چالش میکشاند. فرد نقاد با طرح سوالات مناسب و جمعآوری دادههای مربوطه به نتایج قابل اعتماد میرسد فرد برای خود فکر میکند.
[۱] .Amit &Aizikovitsh
[۲]. Deliphi recerch report
[۳] . Facione
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

نظرات شما عزیزان: